' تنها به اشاره ی تو سبز است بهار '
نمی شود که بهار از تو سبزتر باشد
گل از تو گلگون تر
امید از تو شیرین تر.
نمی شود که بهار از تو سبزتر باشد
و صدای شیهه اسبی تنها در ارتفاع کوه
و صدای گریه ی سرداب رود
و صدای عابر پیری که آب می خواهد
به عمق یک سلام تو باشد
شب هنگام که خسته ایم از کار
که خسته ایم از روز
که خسته ایم از تکرار.
نمی شود که بهار از تو سبزتر باشد
شکوفه از تو شاداب تر.
نمی شود که تو باشی
درست همین طور که هستی
و من هزار بار خوب تر از این باشم
و باز هزار بار عاشق تو نباشم.
نمی شود می دانم
نمی شود که بهار از نو سبزتر باشد...
-یک عاشقانه ی آرام/ نادر ابراهیمی-
پ.ن. خسته ام.
No comments:
Post a Comment