مرا به کار جهان هرگز التفات نبود
رخ تو در نظرم چنین خوشش آراست
انگار که فرود آمده باشی بر دلم
و نور آورده باشی به رگ های من
و من سرخوشانه دیوانه باشم.
در زلالی ات
همه چیز قطعی ست
تو بر دلم نشسته ای
نور در رگ هایم شده ای
و من چه سرخوشانه دیوانه ام...
- حافظ؛ آگاموندا، ترجمه عمادی -
No comments:
Post a Comment