Tuesday, June 05, 2012


                                                          16 خرداد 91 (اگر تقویم ساعتم درست باشد)

-          اوقات فراغت خود را چگونه می­گذرانید؟
-          گوجه سبز میل می­کنیم!
یِس. و این در حالی است که هر کسی که یک اردیبهشت یا اردیجهنم (خرداد تبعن/ طبعن؟) را با من سپری کرده باشد می­داند که من گوجه­سبزی نیستم. چاغاله­ای­ام، محض اطلاع بیشتر. پس حدس بزنید که اوضاع چطور است! اوضاع فقط درس است و کار. کمی هم وسط­هاش گوجه سبز. به همین سادگی، به همین بی­مزگی. هار هار. دروغ نگفته باشم یک تفریح دیگر هم دارم این روزها. اینکه ایمیل بزنم به اساتید محترم خآآآآرج و جواب بگیرم که پوزیشن نداریم یا پول نداریم یا فلان و بخندیم دورِهمی.
هفته­ی گذشته که از اصفهان برمی­گشتم توی تاکسی متوجه شدم که یا ابالفضل العباس همه­ی جزوه­ها و مقاله­هام توی دانشگاه مانده و دو روز بعدش فهمیدم که بله گم شده­اند. متن مقاله و تمام دیتاجات تز عزیزم هم خیلی مفت و مجانی در اختیار یابنده قرار گرفته است لابد. از یابنده تقاضا دارم مقاله­ام را با نام زیبایش مزین و چاپ نکند لطفن! تقاضا از این شیک­تر هم می­شود؟ یابنده جان! من گناه دارم بخدا. امروز، بله همین امروزِ مبارکِ بعد از ارتحالات هم فلشم را برای بار دوازده هزارم جا گذاشتم در نمی­دانم کجا. بگذریم از این که در همین دو هفته­ی میمونِ اخیر پلاک دندان و سایه و سوالات سنجش و کارت حضرت دیست­و­شیش و کارت عابر بانکم را هم گم کرده و مجددن یافت نمودم، و کارت ملی­م­ را هنوز یافت ننموده­ام. خاک بر سرم و نخوچّی به ابرُوانم که معلوم نیست حواسم کجاست. ام آی این لاو؟ هو نوز؟ یاد قبلن­هام افتادم. دبستان که بودم از الان هم نابغه­تر بودم. جا گذاشتن کتاب و دفتر و قلم طبیعی بود. ما چادر هم داشتیم که آن هم یک روز درمیان یا جا می­ماند یا با حجابِ برتر دیگران اشتباه می­شد. یک بارش را مثلن یادم است چادرم با چادر دختر نظام اسلامی (!) جابجا شده بود. اتفاقات نبوغانه­تر(!)ی هم اتفاق می­افتاد. یک بار کفشم را جا گذاشتم توی مدرسه! یک بار هم رسیدم مدرسه و رفتم سر کلاس، دیکته داشتیم. هر چقدر گشتم کیفم را پیدا نکردم که دفتر دیکته را از اندرون مبارکش دربیاورم. بعدازظهر فهمیدم که توی سرویس جا مانده بوده والاحضرت. ناظممان هم گفت روشنک خودت را جایی جا نگذاری! توی دلم گفتم چه بی­مزه­ای تو زنک جان! اما الان که فکر می­کنم خیلی هم بی­مزه نبوده. آدم قابلیت این را هم دارد که خودش را جایی جا بگذارد. هر چقدر هم که خودخواه باشد.
گوجه­سبزهای آچغالی کاش لااقل توت­فرنگی بودید حالا که چاغاله نیستید! دان ویت یو سبزهای چاقالوی ترش.