Thursday, January 23, 2014

۳. بهمن. ۹۲

'عشق بازی دگر و نفس پرستی دگر است'

احساس تنهایی وقتی پیش می آید که انسان خود را تهی می بیند و می ترسد. وقتی عشق بین دو نفر برای از بین بردن تنهایی باشد، نتیجه اش افزایش احساس تنهایی، برای هر دو طرف، است. در جوامع امروزی که اضطراب و دلواپسی زیاد است و آدم های تنها و تهی فراوانند بسیاری از وابستگی های شخصی با نقاب عشق خودنمایی می کنند. اما واقعیت امر این است که هر کس به اندازه ظرفیتش برای استقلال و ناوابستگی است که می تواند دوست بدارد و عشق بورزد.

-Man's Search for Himsefl/ May/ ترجمه ثریا-

Sunday, January 19, 2014

۲۹. دی. ۹۲/ عید تولد پیامبر

'بود که پرتو نوری به بام ما افتد'

در شب من خنده ی خورشید باش
آفتاب ظلمت تردید باش

ای صبوحی بخش میخواران عشق
در شبان غم صباح عید باش

آسمان آرزوهای مرا
روشنای خنده ی ناهید باش

-شفیعی کدکنی-

Wednesday, January 01, 2014

۱۱. دی. ۹۲


گزل! صحرای من بی تو چقدر خالی است.
گزل، گندم های من بی تو هیچ وقت زرد نمی شود.
گزل، آسمان من بی تو چقدر بی ستاره است.

گزل! بزهای من بی تو به صحرا نمی روند.
گزل، دست های من بی تو، قازیاقی ها را از خاک جدا نمی کنند.
گزل، تار من بی تو صدای خوشی ندارد.

گزل! هیچ کس برای چادر من قالیچه نمی بافد.
گزل، هیچ کس اسب مرا به آخور نمی برد.
گزل، هیچ کس به سلام من پاسخ نمی گوید.

گزل! من برای تو از شهر گوشواره آورده ام.
گزل، من برای تو یک اسب سفید خریده ام.
گزل، من برای تو سیم های تارم را عوض کرده ام.

گزل! مادرم برای تو گردن بند طلا می آورد.
گزل، عموهای من برای تو پنج تا بز سفید می آورند.
گزل، برادرزاده های من روی زانوهای تو می نشینند.

گزل... تنها... گزل... تنها...


-باد بادآورده ها را نمی برد/ نادر ابراهیمی-