Saturday, February 18, 2012



                                                                                                            29 بهمنِ 90


برای قرارِ[*] بازگشته­ی این روزها که روزها ]؟ هفته­ها؟ ماه­ها؟ سا­ل­ها؟[ ناآگاهانه در پی­ش بودم...


سال­ها دل طلب جام جم از ما می­کرد // وآنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است // طلب از گم­شدگان لب دریا می­کرد



جلوی آینه (بنابراین رو به خودم):

هیچ چیز جلودارت نبود
نه لحظه­های خوش، نه آرامش، نه دریای مواج.
تو مشغول مردن­ت بودی.
نه درختانی
كه به زیرشان قدم می­زدی، نه درختانی كه سایه­سارت بودند،
نه بادی كه گریبان­ت را می جنباند،
نه سكونی كه زمین­گیرت كرده بود،
نه كفش­هایت كه سنگین­تر می­شدند،
نه چشم­هایت كه به جلو نگاه نمی­كردند،
هیچ چیز جلودارت نبود.
در اتاقت می نشستی و به شهر خیره می شدی و
مشغول مردن­ت بودی.

رنگ صورتت پرید،
صدایت دورگ شد،
و هیچ چیز جلودارت نبود.
نه آه­های خسته­ت،
نه شش­هایت كه آب انداخته بود،
نه آستین­هایت كه حامل درد دست­هایت بود،
هیچ چیز جلودارت نبود.
تو مشغول مردن­ت بودی.
وقتی که با بچه­ها بازی می­کردی، مشغول مردن­ت بودی.
وقتی می­نشستی غذا بخوری،
وقتی که شب، خیس اشک از خواب پا می­شدی و زار می­زدی
مشغول مردن­ت بودی
و هیچ چیز جلودارت نبود.
نه گذشته،
نه آینده با هوای خوشش،
نه منظره­ی اتاقت، نه منظره­ی حیاط گورستان،
نه شهر، نه این شهر زشت با عمارت­های سنگی­ش،
نه شكست، نه توفیق.
هیچ كاری نمی­كردی فقط مشغول مردن­ت بودی.
ساعت را به گوشت می­چسباندی
حس می­كردی داری می­افتی.
بر تخت دراز می­كشیدی
دست­به­سینه می­شدی و خواب دنیای بی تو را می­دیدی؛
خواب فضای زیر درختان،
خواب فضای توی اتاق،
خواب فضایی كه حالا از تو خالی ست...

و تو مشغول مردن­ت بودی،
و هیچ چیز جلودارت نبود.
نه نفس كشیدن­ت، نه زندگی­ت،
نه زندگی­ای که میخواستی،
نه زندگی­ای كه داشتی،
هیچ چیز جلودارت نبود...


مارک استرند[†]/ ترجمه­ی محمدرضا فرزاد





[*]  جمله­ی بی­قراریت از طلب قرار توست// طالب بی­قرار شو تا که قرار آیدت
[†]  مارک استرند شاعر بزرگ امریکایی در آوریل 1934 بدنیا آمد. وی جوائز متعددی من­جمله پولیتزر، بولینگن و ادگار آلن­پوی را دریافت کرده­است. از مجموعه­ی اشعار وی می­توان به کتاب­های «خوابیدن با یک چشم باز»، «آدم و شتر»، «لنگرگاه تاریک» و «داستان زندگی ما» اشاره کرد.



No comments:

Post a Comment